عـــــــــــزیـــــــــــز بـــــــــــلاگ

عزيز بلاگ عزيزترين دوست شما

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 2
بازدید ماه : 113
بازدید کل : 45613
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1


Alternative content



داستان مرد دست و دلباز

توی اتاق رختکن کلوپ گلف، وقتی همه آقایون جمع بودند یهو یه موبایل روی یه نیمکت شروع میکنه به زنگ زدن.
مردی که نزدیک موبایل نشسته بود دکمه اسپیکر موبایل رو فشار میده و شروع می کنه به صحبت
بقیه آقایون هم مشغول گوش کردن به این مکالمه میشن …
مرد: الو؟
صدای زن اونطرف خط: الو سلام عزیزم. تو هنوز توی کلوپ هستی؟

مرد: آره !
زن: من توی فروشگاه بزرگ هستم
اینجا یه کت چرمی خوشگل دیدم که فقط ۱۰۰۰ دلاره! اشکالی نداره اگه بخرمش؟
مرد : نه. اگه اونقدر دوستش داری اشکالی نداره!
زن: من یه سری هم به نمایشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهای جدید ۲۰۰۶ رو دیدم… یکیشون خیلی قشنگ بود قیمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود !
مرد: باشه. ولی با این قیمت سعی کن ماشین رو با تمام امکانات جانبی بخری !
زن: عالیه. اوه یه چیز دیگه، اون خونه ای رو که قبلا میخواستیم بخریم دوباره توی بنگاه گذاشتن برای فروش. میگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره
مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولی سعی کن ۹۰۰۰۰۰ دلار بیشتر ندی !!!
زن: خیلی خوبه. بعدا می بینمت عزیزم. خداحافظ
مرد: خداحافظ
بعدش مرد یه نگاهی به آقایونی که با حسرت نگاهش میکردن میندازه و میگه: کسی میدونه که این موبایل مال کیه ؟!

<

نويسنده: میلاد مصطفی تاريخ: دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

هرچه باشی دوستت دارم

 

 

 

 

 

 

 

http://up6.iranblog.com/images/no5d4w2phzdr8eg3vk6f.jpg

 

من این شب زنده داری را دوست دارم . . .
من این پریشانی را دوست دارم . . .
بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم . . .
گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم . . .
چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم . . .
بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم . . .
چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم ، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم
به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم . . .
من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم ، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم . . .
من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم . . .
هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم . . .
مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم . . .
مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم . . .
من این اشکهایی که میریزد از چشمانم را دوست دارم ، آن نگاه های سردت را دوست دارم . . .
بی خیالی هایت را
دوست دارم ، اینکه نمیایی به دیدارم هم بماند ، غرورت را  نیز دوست دارم . . .
تو یک سو باشی و تمام
غمهای دنیا هم همان سو ، من تو را با تمام غمهایت دوست دارم . . .
هر چه بگویی دوست دارم ، هر چه باشی دوست دارم ،
مرا دوست نداشته باشی ، من دوستت دارم . . .
من این ابر بی باران را دوست دارم ، من این کویر خشک و بی جان را دوست دارم ، این شاخه خشکیده و بی گل را دوست دارم ، من اینجا و آنجا همه جا را با تو دوست دارم . . .
من این شب زنده داری را دوست دارم . . .
اگر با تو بودن خطا است و من گناهکار ، من گناه کردن را با
تو دوست دارم . . .
بی مهری هایت به حساب دلم ، اشکهایم را که در می آوری نیز به حساب چشمانم من این حساب اشتباه را دوست دارم . . .

عـــــــــــزيـــــــــــز بـــــــــــلاگ

 

 

 

 

 

عاشـــــــقـــــــــانـــــــه دوســــــتت خواهــــــــــم داشـــــــــــت

 

 

 

دستانم گرمی دستانت را می خواهد پس دستانم را به تو میدهم

قلبم تپش قلبت را می خواهد پس قلبم را به تو میدهم

چشمانم نگاه زیبایت را می خواهد پس نگاهم از آن توست

عشقم تمامی لحظات تو را می خواهند وبرای با تو بودن دلتنگی میکنند

دل من همانند آسمان ابری از دوری تو ابری است

درخشش چشمانم همانند خورشید درخشان انتظار چشمانت را می کشند

 

پس بدان اگر پروانه سوختن شمع را فراموش کند من هرگزفراموشت نخواهم کرد

 

 

 

 

هرچه باشی دوستت دارم

نويسنده: میلاد مصطفی تاريخ: شنبه 19 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق با حسرت دیدار تو بودن زیباست
 

اگه تو خدا را فراموش کردی این رو بدون اون هرگز تو رو فرا موش نمی کنه چون دوست داره

 
 
 

باز هم غم عشق و ناله جدایی در من فغان کردنمی دانم آیا آب عشقی پیدا خواهد شدکه این آتش را در من خاموش کندگر این آب پیدا نشد این آتش در من چه خواهد کردمرا خواهد سوزاندولی من از خدا می خواهم که این آتش آتش عشق تو باشدخدایا! ما اگر بد کنیم،تو را بنده های خوب بسیار است، تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست ؟

 
 
 
خدا به تو دو تا پا داد تا با آنها راه بروی. دو تا دست داد تا نگه داری. دو گوش برای شنیدن و دو چشم برای دیدن داد ولی چرا فقط یک قلب به تو داد؟ چون قلب دوم تو رو به کس دیگری داد تا تو آن را پیدا کنی
 
 

 

 

 
 
 
یک نفر ..... یک جایی..... تمام رویاهاش لبخند توست و زمانی که به تو فکر می‌کنه احساس می‌کنه که زندگی واقعا با ارزشه پس هرگاه احساس تنهایی کردی این حقیقت رو به خاطر داشته باش یک نفر ..... یک جایی..... در حال فکر کردن به توست
 
 
 
 
عشق با حسرت دیدار تو بودن زیباست
 

 

 
 
 
 
 
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم
 

 

 
 
 
 
 

میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی .... ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری که با رفتن بازیا از چشمت جاری میشه

 
 
 
 
 

بعضی ها وقتی کاری داشته باشند دوستت هستند بعضی ها وقتی گیر می کنند دوستت هستند بعضی ها نیستند و وقتی هم هستند بهتر است نباشند بعضی ها نیستند و ادای بودن در می آورند بعضی ها در عین بودن هرگز نیستند بعضی های دیگر هم به طور کلی هستند ولی آدم نیستند آنهای دیگری هم که آدم هستند نیستند

 
 
 
 

 

 

نگاهت را به کسی دوز که قلبش برای تو بتپه چشمانت را با نگاه کسی اشنا کن که زندگی را درک کرده باشه سرت را روی شانه های کسی بگذار که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن که زیبایی را احساس کرده باشه چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند
 

 

 

 

آنجه را که دوست داری بدست آور وگرنه مجبور میشوی آنجه را که دوست نداری تحمل کنی . همیشه باور داشته باش که خدا تو را فراموش نمی کند حتی اگر تو او را فراموش کرده باشی

 

 

نويسنده: میلاد مصطفی تاريخ: شنبه 19 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق

عشق یعنی ...سرودن یه شعر عاشقانه و زمزمه کردن اون

 

 

 عشق یعنی ...وقتی اتفاق کوچیکی می افته نگرانش بشی

 

 عشق یعنی ...یه اس ام اس صبح بخیر یا شب بخیر که بهش بگی هر وقت به یادتم


 

 عشق یعنی ...وقتی میره سر کار بدرقش کنی

 

 عشق یعنی ...تجسس کنی و بفهمی که جز تو کسی تو زندگیش نیست

 

 عشق یعنی ...همیشه نگران حالش باشی

 

 عشق یعنی ...در یافت یک کارت تبریک یا هدیه برای سال نو

 

 عشق یعنی ...با عشق در آغوش هم بودن

 

 

 عشق یعنی ...در آغوش گرفتن ثمره یک عشق واقعی

 

 عشق یعنی ...زیر باران عاشقانه زیر یک چتر قدم زدن

 

 عشق یعنی ... وقتی تنهایی تو قلبت احساسش کنی

 

 عشق یعنی ... کمکش کنی تا بعضی از کارهای شخصیشو انجام بده


نويسنده: میلاد مصطفی تاريخ: چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق و عاشق

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

خــــــــــــــــــــــــدایــــا

معجزه می‌خواهم ...نه برای خودم
خــــدایا ... درد دارم ، درد من نیست درده یه نسل
نسلی که در زمانی‌ زندگی‌ می‌کنه که قلب‌ها سیاه هستن
... خــــدایا ... پاکی‌ می‌خواهم برای آرامش روحم ، نسل من آشفته است ، سر گردونه
خــــدایا بهشت من دیدن برق شادی و شور و شوق زندگی‌ در چشمان این نسلــــه
خــــدایا... ما اینجا داریم هلاک میشیم ... تشنه ایم ، تشنه عشق ، تشنه صفا و صمیمیت ، تشنه یه لحظه آرامش ، تشنه اعتماد

 

 
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
 
 


آستين لباسم را بلندتر از حد معمول گرفته ام طاقتم نيست...

ديدن جاي خالي دستانت در دستانم ...

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

خدایا ! من چیزی نمیبینم . آینده پنهان است. ولی آسوده ام ، چون تو را می بینم و تو همه چیز را

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

 

 

همیشه در دیگری ها سهمی از خود ما هست...

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

براي نمايش بزرگترين اندازه كليك كنيد

Definition Of Love

پلی تا بی نهایـــت
پلی بین من و او
پلی برای زنده بودن و زندگی کردن
پلی محکم و استــــــوار از جنس صداقت و وفا
پلی به شفافی الماس
پلی برای آرامش ابدی ، به هم رساننده ی دل های بی قرار
پلی به نام عشق . . .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

وقتی حرف انتظار درمیان باشد

کنترل خیس نشدن این چشم های منتظر چه دشوار است

آه...باز هم... انتـــظار... انتــــظار...انتـــظار

غربت این روزگار یخ زده بر بادم داد...

خودت را سرزنش نکن!!!

وقتی نگاهت غمگین است تا عمـــق دلم می ســ ــوزد

هــ ــر که نداند تو خوب می دانی

من به "چشم ها" اعتقاد دارم

و این را نیز خوب می دانی که من همه ی احساس یک نفر را از چشم هایش می خوانم

مبادا چشم هایت غمگین باشد...

 باز هم انتــظار می کشـــ ــــــــ ــــــــ ــــــم

شاید وصالی باشد

بدون درد و خون ریزی . . .

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

 

 

http://nightmelody.com/f/pic/dnm01/nm72.jpg

چه کسی خواب را از چشمانم گرفت ؟
نانوشته هایم بسیارند

همچون ناگفته هایم

مرا مجالی دگر

که خطی دگر

و شاید خطی دگر . . .

خفه ام می کند این بغض دامان سوز

رهایم نمی کنند افکار پوچ در هبوط ِ بی رنگ ِ زندگی

رهایم کنید

مجالی دهید

امید به فردا دارم

شاید بیاید

کسی که سکوت دیرینم را بخواند . . .


 

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

به سلامتی اونایی که حتی دل آدم نمیاد عکسشون پاک شه

یا شمارشون از توی گوشی !

به سلامتی اونایی که تو فکر و خاطر آدم هستن و آدم برای نبودنشون دعا می کنه

به سلامتی اونایی که با همه ی بدی هاشون بازم ته دل جا دارن . . .

________________

پ.ن : دلم نوشت امون بده ...


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

یه داستان ِ کوتاه ، تقدیم به همه ی دوستای گلم مخصوصا دخترا :

از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده ای ؟
او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکی نباشد.

بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جايگزينی باشند.
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند.
بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود.

بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.
و شش جفت دست داشته باشد.
فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد.
گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟
خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نيستند. مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند.
-اين ترتيب، اين می شود يک الگوي متعارف برای آنها.

خداوند سری تکان داد و فرمود : بله.
يک جفت برای وقتی که از بچه هايش می پرسد که چه کار می کنيد،
از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان.
يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
و جفت سوم همين جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،
بتواند بدون کلام به او بگويد او را می فهمد و دوستش دارد.

فرشته سعی کرد جلوي خدا را بگيرد.
اين همه کار براي يک روز خيلی زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد .
خداوند فرمود : نمی شود !!
چيزی نمانده تا کار خلق اين مخلوقی را که اين همه به من نزديک است، تمام کنم.
از اين پس می تواند هنگام بيماری، خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد.

فرشته نزديک شد و به زن دست زد.
اما ای خداوند، او را خيلی نرم آفريدی .
بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .
فرشته پرسيد : فکر هم می تواند بکند ؟
خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد .
آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد.
ای وای، مثل اينکه اين نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در اين يکی زيادی مواد مصرف کرده ايد.
خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نيست، اشک است.
فرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟
خداوند گفت : اشک وسيله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا اميدی، تنهايی، سوگ و غرورش.
فرشته متاثر شد.
شما نابغه ايد ای خداوند، شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزند.
زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند.

همواره بچه ها را به دندان می کشند.
سختی ها را بهتر تحمل می کنند.
بار زندگی را به دوش می کشند،
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.
وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند.
وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند.
وقتی خوشحالند گريه می کنند.
و وقتی عصبانی اند می خندند.
برای آنچه باور دارند می جنگند.

در مقابل بی عدالتی می ايستند.
وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند.
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشند.
براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.
بدون قيد و شرط دوست می دارند.

وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می کنند گريه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گيرند، می خندند.
در مرگ يک دوست، دل شان می شکند.
در از دست دادن يکی از اعضای خانواده اندوهگين می شوند،
با اينحال وقتی می بينند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستيد.

قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسيدن می تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشد
کار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادی و اميد به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشند
زن ها چيزهای زيادی برای گفتن و برای بخشيدن دارند

خداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد
فرشته پرسيد : چه عيبی ؟
خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند...

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ღ♥ღ
گل آفتابگردان را گفتند:
چراشبها سرت را پایین می اندازی؟
گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم ...
ღ♥ღ

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جسمم را از مشتی خاک آفرید

اما از روح خود در آن دمید
...
ما همیشه برای یافتن گنج خاک را می شکافیم

و شاید این فلسفه خلقت ماست

پس دوستم داشته باش

نه برای مشتی خاک

برای گنجی که درون آن پنهان است . . .


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ღ♥ღ
خوش به حالتون که میرین روضه
جاتون وسطه بهشته
ما که دنیامون شده آخرت یزید...مارو کي ببره روضه ؟
اصن منو چه به روضه...گریه کن ندارم وگرنه خودم مصیبتم...دلم کربلاس

(بهروز وثوقی- سوته دلان)

ღ♥ღ
 
 
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

 

نمی شه خــاطره رو زیـر فــرش قــایم کـرد
بـایـد نباشه کنــارت تـا پی بـه ایـن ببـــری
اگه یه روز بلند شی ببینی پیشت نیست
چجـوری می تونی عطرش رو از بین ببری
چجــوری آلـبومــای ِعکسش و ورق نــزنی
چجــوری خـاطـره شو از تو خـونه دور کنی
تمــــام ِ خـونه جـــــهـنم شـده نمی دونی
چجـــوری از وسـط ِ شعله هــا عبــور کنی

 
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

به خاطر داشته باشید که هیچ چیز در زندگی معنا ندارد

 

مگر معنایی که شما به آن بدهید.

پس معناهایی را اختیار کنید که با سرنوشت دلخواه شما سازگار باشد

 
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 
 

هر چه بیشتر احساس تنهایی کنی، احتمال شروع یک رابطه احمقانه بیشتر می‌شود!!!

 

پس سعی کن زمانی یه رابطه رو شروع کنی که اول منطق پشتش باشه ، بعد احساس

__________________

پ.ن :عاقلانه ازدواج کنید تا عاشقانه زندگی کنید

دکتر شریعتی

 

 
 

 

بدترین نوع تنهایی زمانی است که دورت شلـــوغ باشد و همه به حال تو غبطه بخورند و تو به حال همه !

بدترین نوع تنهایی زمانیه که خیلیا باشن که بگن دوستت دارن اما تو دلت جای دیگه باشه

بدترین نوع تنهایی زمانیه که وقتی تنهات گذاشتن تو هم شروع کنی اونقدر همه رو تنها بزاری که دیگه کسی نمونه که تنهاش بزاری و نوبت برسه به خودت!!!

اون وقته که خودکشی شکل میگیره و این بار خدا رو تنها میزاری !

میبینی ؟! دنیای نامردیه . . .

اونقدر نامرد که حتی گاهی وقتا آدم ها به خدا هم رحم نمی کنن !

طفلکی خدا . . .

Embarassed    sorry Embarassed



---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

 

نويسنده: میلاد مصطفی تاريخ: سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جستجوي مطالب

درباره عزیز بلاگ
عــــــــــــــــــــــزیــــــــــــــــــــــزم به عـــزیـــز بـــلاگ خـــــــــــوش امـــــــــــدیـــــــــــد

تبلیغات

قسمت بروبچه های فضول

لينکهاي روزانه

نويسندگان

پیش گفتار

تبلیغات

Copyright © 2012 FIRE BUTTERFLY